حرفهای دیگر من...

سلام.

دو روزیه که چیزی ننوشتم.آخه حسابی مشغول شده بودم.گفته بودم که که میرم سفر.گفته بودم که نگران تنهاییم.اون موقع خیلی آشفته بودم .اما الان احساس بهتری دارم.هم نسبت به خودم هم نسبت به اطرافم.این به خاطر اتفاقات خوبیه که این چند روز واسم پیش اومده.البته کاملا اتفاقی و میدونم که موندگار نیست.مثل همیشه.اما فعلا زندگی قشنگ شده.

به وبلاگم فکر میکردم.احساس کردم که نوشتن  اونو با یه کوله بار از غم شروع کردم.این شروع خوبی نیست.هرچند هدفم گفتن همین حرفهای ناگفتس.اما به تجربه فهمیدم که گوش آدما خسته تر از این حرفاس که درد دلهای منو بشنوه.نمیخوام از نوشته هام خسته بشین نمیخوام سراغمو نگیرین.پس الان که حالم بهتره؛الان که میتونم یکم از اون حرفها میام بیرون.از چیزهای دیگه میگم... 

 

 

....................................................................................

 

 

تا حالا چیزی در باره‌ی‌ سازی به اسم دیوان یا باغلاما شنیدین؟

 

 

این سازو افراد کمتری میشناسن امافکر میکنم دوستانی که کرد و ترک اصیل باشن بیشتر از هرکس دیگه ای با این ساز آشنان.در واقع با دیوان عجین شدن.دیوان سازیه که نوای بسیار دلنشین و شاید کمی محزون داره.

دیوان در واقع یه ساز کردیه که به ارومیه وارد شده و در ترکیه هم رواج زیادی پیدا کرده . دیوان نوازان ترکیه ملودیهای اصیل کردی رو گرفته روی اونها کار کردن و به صورت جالبتر و وسیعتری اونها رو ارائه کردن.به همین علته که موسیقی دلنشینی دارن در اکثر آهنگهای ترکی ساز دیوان نقش اصلی داره. اما نباید فراموش کرد که اصلیت این ساز کردیه.

دیوان ساز تخصصی منه که کم کم دارم توی نواختنش حرفه ای میشم .عاشق این سازم.به همین علت به مناطقی که سازم رواج داره{ کردنشین و ترک نشین} هم علاقه ی خیلی زیادی دارم.هر چند فرسنگها از اونجا فاصله دارم و هیچ وقت نشده که سفری به اونجا داشته باشم اما با فرهنگشون کاملا آشنام.توی شهر من فقط ۱ نفر واقعا برای دیوان زحمت کشیده و با آموزش دیوان و برگزاری کنسرت اونو معرفی کرده.و من هم افتخار هنرجویی این استاد عزیز رو داشتم.استاد فریدون فراهانی.

 

 

از دوستانی که این ساز رومینوارن یا میشناسن یا کرد و ترک هستن میخوام که با من در ارتباط باشن شاید بتونیم کمک زیادی به هم برسونیم یا دوستهای خوبی واسه هم باشیم.