هیچ کس تنهاییم را حس نکرد...

حرفهای دلم میگویم تا سخنی از دل بشنوم

هیچ کس تنهاییم را حس نکرد...

حرفهای دلم میگویم تا سخنی از دل بشنوم

رفیق روزهای خوب

۱.

سلام.

یه چیز عجیبی که این هفته اتفاق افتاده اینه که آخرین پست من واسه شنبه هستش و امروز چهارشنبه.این همه وقفه واسه خودمم عجیبه.این نشون میده که در آینده ای نه چندان دور که به دانشگاه برمیگردم دچار خفه ای نمیشم.خوب آدمه دیگه.قابلیفهای زیادی داره.(نکته رو داشتین؟این که من چقدر آدمم؟)

 

۲.

امان از دهانی که بیموقع باز شود...

 تا حالا شده یه حرفی بزنین که آنچنان در چاه بیفتین که امیدی به بازگشت نباشه؟

یکی از پسرهای دانشکده که بر حسب اتفاق هیچ مناسبتی با من نداره از من پرسید سفر کجا رفتی.من هم جریان کوه و کوهنوردی و واسش گفتم.آخرشم اضافه کردم:حیف که شما حوصله این جور کارها رو ندارین.

اما نمیدونم این آقا از کی اینطوری عاشق کوه شده بودو کوهنوردیش ترک نمیشد.!!! گیر داد که چرا زودتر خبر نکردین و چرا و چرا...

بعدهم قول گرفت که واسه دفعه بعد خبرش کنم.من هم قول دادم .البته قصد دارم اگه بشه دودره اش کنم چون حوصله این یکیو دیگه اصلن ندارم.

(نگید چه بی معرفته آخه شما که طرفو ندیدین اگه دیده بودین بدتر میکردید به خدا.)

 

۳.

انگاری قرار بر این شده که دانشکده بازهم مثل قبل از اول مهر باز بشه.اگه بشه که خوبه.یه هفته هم یه هفتس.

 

۴.

دوشنبه بهترین و بدترین دوستم پیشم بود.دوتاش یه نفره.(این اسمیه که من واسش گذاشتم خودشم خبر نداره). آخه درست زمانی که فکر میکنی بهتر از اون دیگه نیست میزنه و همه چیزو خراب میکنه.یا بر عکس.

کلی واسم حرف زد و من شنیدمو شنیدمو شنیدم.اما حرفی  واسه گفتن نداشتم. مثل همیشه.

اون حسابی عوض شده توی سه ماهی که زیاد با هم نبودیم کارهایی کرده که اصلن از اون بعید بود.خیلی ارزشها رو زیر پا گذاشته. خیلی .خیلی.و اصلن واسش مهم نیست.من سرزنشش نکردم.

بهم گفت: نظرت در موردم عوض شد؟ من گفتم : نظر من اصلن مهم نیست این مهمه که خودت از خودت راضی باشی حتا اگه بدترین باشی.گفتم حرفی نمیزنم چون صلاح خودتو بهتر میدونی.

اون گفت:تو خیلی عوض شدی. خیلی بد اخلاق شدی.من فقط خندیدم.بهش نگفتم که آره.اما فقط بد اخلاق شدم. تو چی؟یه نگاه به خودت کردی؟

من بهش نگفتم...

 

 

۵.

من از تو دل نمیبرم

اگرچه از تو دلخورم

اگرچه گفته ای تو را

به خاطرات بسپرم

هنوز هم خیال کن

کنار تو نشسته ام

منی که در جوانی ام

به خاطرت شکسته ام

 

***

تو در سراب آینه

 شبانه خنده میکنی

من شکست داده را

خودت برنده میکنی

نیامدیو سالها

نظر به جاده دوخته ام

بیا ببین که بی تو من

چه عاشقانه سوخته ام

 

*** 

رفیق روزهای خوب

رفیق خوب روزها

همیشه ماندگار من

همیشه در هنوزها

صدا بزن مرا شبی

به غربتی که ساختی

به لحظه ای که عشق را

بدون من شناختی

 

***

 

من از تو دل نمیبرم

اگرچه از تو دلخورم

اگرچه گفته ای تو را

به خاطرات بسپرم

 

(محسن چاووشی)

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ب.ظ http://shokoufeye-parpar.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی؟
وب جالبی بود خاطراتتو خوندم عالی بود
لینکت کردم
منتظرتم
بیا قدم رنجه میکنی منو

ساینا یکشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:35 ب.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

سلام عزیزم .ببخش اگه دیر جوای دادم .خوشحالم کردی به کلبه ی کوچک آرزوهام قدم گذاشتی .......
با یه دل نوشته ی دیگه آپ کردم و منتظر حضور سراسر سبز شما.......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد